بـازهــم مـن و یـادت و تنــــهایی
و این دفــتــــر
و اشعــارم همـه گرد تـو در انبــوه اندوهــت گرفتـار
و افکارم همـه در تـو و در مهـرت
گـره خــورده و درگیــر و گنهـکار
و صـدایـــــت
در گوشـم
که شایــد نشــود مـن و تـو
مــــا بـشــویـم
ای کــاش می شنـیـدم یـک بـار:
نه فقـط افـــکارم
کـه همـه دنـیــــایــم
بـا تـو خـــالـی می شـود
از هــرچــه غــیـر تـو در این دنیاست...
شاعر:شادی