یه ســاله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی...
میدونم قهوهتو مثل قدیما تلخ مینوشی
میدونم شبها توی تختت کتابِ شعر میخونی
کنارِ پنجره شادی با یه سیگار پنهونی
هنوزم وقتی میخندی رو گونهت چال میافته
هنوزم چشم به راهِ یه سوارِ زیبای خفته
هنوزم عینهو فیلما، یه عشق آتشین میخوای
هنوزم روحِ «هـامـونو»، تو جسم «جیمزدین» میخوای...
مـــــیدونـــم وقـــتـــی که بـــارون
تـــو شــب مــیبــاره بــیـــداری!
هــمــون آهنــگــو گــوش مـیدی،
هــنــــوز بــارونـــو دوســت داری!
یه ساله رفتی و عطرت هنوز مونده توی شالم
بازم ردت رو میگیرن همه تو فنجون فالم
تو وقتی شعر میخونی منو یادت میاد اصلن؟
تو یادت موندن اون روزا که دیگه برنمیگردن؟
همون روزا که از فیلم و شراب و شعر پر بودن
یه کاناپه، دو تا گیلاس، تو و دیوونهگیِ من...
بدون حالا بدون تو یکی دلتنگه این گوشه،
هنوزم قهوهشو تنها به عشقت تلخ مینوشه
مـــــیدونـــم وقـــتـــی که بـــارون
تـــو شــب مــیبــاره بــیـــداری!
هــمــون آهنــگــو گــوش مـیدی،
هــنــــوز بــارونـــو دوســت داری!